«مرغ پریشان» وصف الحال خودم

من در امواج و طوفان زندگی سرگردانم

قطره های اشک سرازیر شده  از دیدگانم

چه می دانم کجا سرگردانم من نمی دانم

سراسر قصه زندگی آه  و درد بی درمانم

سال ها می شمارم چشم دوخته آسمانم

من مرغ پریشان بر شاخسار زندگی سرگردانم

عمر  صرف شد شب و روز قصه بر زبانم

قصه راز و زندگی سرنوشت خود را نمی دانم

در باغ زندگی سرگشته و من حیرانم

تقدیر و سرنوشت آتش زده بر دل و جانم

از (الف) تا (ی) سال ها سروده نوشتم

اما قصه نانوشته خود را هرگز نمی دانم

سال ها نوشتم و قصه زندگی هرگز نمی خوانم

«جورمند» در سرای زندگی  من پریشانم

Image result for امواج و طوفان

با احترام بیژن جورمند –افسر بازنشسته نیروی انتظامی (09904231861) bijanjoormand.blogfa.com


خدا حافظ مادر    (هدیه نثار به روح مادرم)

مادر همیشه در قلب منی

در این دنیا مهربان تر از مادر کیست؟                    بعد خدا مهربان مادر است و هیچ نیست

مادر جان با رفتن تو بهار زندگی ما خزان گشت مهر و محبت­ هایت تا ابدیت تاریخ در قلب شکسته و جسم و روح ما باقی خواهد ماند.

مادر تو تا صبح بر بالین من ستاره ها را شمردی

موهای سیاهت را به خاطر من تو سپید نمودی

مادر تو رفتی و ما را تنها گذاشتی                         ما را با درد و رنج و غم ها گذاشتی

آری

مادر یعنی آن شب زنده داری ها

بیداری و خاطره ها طفل در آغوش کنار گهواره ها

مادر آن لالایی ها

قصه ها و داستان ها

کنار پنجره و نگاه ها به سوی خدا

مادر روشنی بخش خانه ها

مادر گُلی از گُل های خدا

مادر گُل واژه عشق و ایثارها

مادر مهر و محبت و امید و آرزوها

مادر یعنی دوستی و شادی و صفا

مادر مودت و یکرنگی ها

مادر عطر گل یاس و شبنم و لاله ها

مادر آن عشق و عاطفه ها

مادر همنشین با فاطمه زهرا (س)

و مادر امید به فردا

با احترام بیژن جورمند –افسر بازنشسته نیروی انتظامی (09904231861) bijanjoormand.blogfa.com


مقدمه

به یاد زنده ­یاد شاعر گرانقدر سهراب سپهری

با سلام و ادب و احترام

آری با نام سهراب در اذهان عموم و علاقه­مندان به شعر و فرهنگ و ادب سروده­های هشت کتاب تداعی می­شود و آثاری که در تاریخ زمان به یادگار باقی خواهد ماند آنقدر سروده­های سهراب پر محتوا و دارای معنی و مفهوم خاص خود می­باشد که برای هر کس قابل استدراک نمی­باشد او سطحی نگر نبوده پیرامون هر موضوع افکار او تا عمق هر مطلب نفوذ کرده و بینش فکری او حتی از عمق اشیاء و دل خاک و گیاه عبور و آن­چه برداشت نموده در قالب شعر به تصویر کشیده که باید برای درک مطالب در ابعاد مختلف تجزیه و تحلیل شود افکار او در بینهایت­ها سفر کرده و از کره خاکی گذشته است و تا «خدایی که در این نزدیکی­هاست» رفته است. و او خالق عالم هستی را شناخته و قدرت خداوند در همه چیز را درک نموده آری او علاوه بر سرودن شعر در نقاشی دارای مهارت و تبحر خاص بوده است که آثار زیادی از او به یادگار مانده از طرفی سفرهای زیادی به خارج از کشور داشته و به آداب رسوم و فرهنگ و تمدن تعدادی از کشورها آشنایی داشته ولی کشور و وطن خود کشور اسلامی ایران به خصوص زادگاه خود کاشان را دوست  داشته در سروده­هایش از کاشان یاد نموده «من اهل کاشانم روزگارم بد نیست» درباره سهراب باید کتاب­ها نوشته شود تا شخصیت واقعی او شناخته شود.

اینجانب فقط اشاره­ای به این شاعر گرانقدر و هنرمند ارجمند نموده­ام. چون زادگاه من روستای خسروآباد از توابع بخش میمه استان اصفهان می­باشد و از نظر موقعیت جغرافیایی و فرهنگی با کاشان هم­جوار می­باشد بالطبع بین دو منطقه رفت و آمدهایی از قدیم­الایام تا به حال وجود داشته است. علاقه­مندان به شعرهای سهراب اطلاع دارند که ایشان به گلستانه کاشان علاقه وافری داشته است و اشعار زیادی در آن­جا سروده است بنده هم به آن منطقه رفت و آمد داشته­ام چون تعدادی از بستگانم در منطقه جوشقان قالی و روستای ورکان و نقاط دیگر ست دارند شایان ذکر است حقیر یکی از علاقه­مندان به شعرهای استاد سپهری هستم و در آن زمان چندین بار در گلستانه کاشان با ایشان دیدار داشته­ام. جا دارد به یاد استاد عزیز یکی از خاطرات خود را بنویسم. زمانی من به گلستانه رفته بودم ایشان هم آنجا حضور داشتند آن منطقه دارای طبیعت زیبا و در فصل بهار آب و هوای مطبوع و دل انگیز دارد و هر کس دارای ذوق و قریحه در شعر باشد آماده سرودن می­شود. یاد دارم باقیمانده درخت قطع شده­ای آنجا وجود داشت که استاد سپهری به عنوان صندلی از آن استفاده می­کرد. و در سکوت مطلق  مشغول نوشتن شعر می­شد و ساعت­ها آنجا بود و یک عدد کوله پشتی هم همراه خود داشت که مقداری مواد خوراکی و وسایل مورد نیاز در آن موجود بود و موقع نوشتن کمتر با کسی صحبت می­کرد.

یاد دارم درختان توت در آن منطقه وجود داشت یک روز با ایشان از درختی مشغول خوردن توت بودیم که دیدم استاد یک دانه توت سالم را برد و در گوشه­ای روی زمین گذاشت و برگشت و مشغول خوردن توت شد، من گفتم استاد توت را کجا بردی اظهار داشت روی توت مورچه­ای بود آن را روی زمین گذاشتم که آن مورچه مصرف کند. چون آن مورچه زودتر از من آمده بود. و حق او بود.

آری همین عمل نمایان­گر انسانیت یک انسان و مهر و محبت و عاطفه و مهربانی موج می­زند بلی سهراب رفت اما نام و یاد و آثار او در عرصه و گستره تاریخ کهن و فرهنگ و ادبیات پارسی ایران زمین کشور عزیز اسلامی ما همواره جاودان و در صحنه روزگار به یادگار خواهد ماند و به یاد این استاد عزیز و دوست شاعر به رسم یادبود و یادگار سروده­ای که در کتاب به رنگ زندگی بنده به چاپ رسیده است تقدیم می­نمایم.

عشق زنده است « به یاد سهراب سپهری»

«با مدعی مگوید اسرار عشق و هستی تا بی خبر بمیرد در رنج خودپرستی حافظ»

هنوز هم عشق در قلب شقایق هست

زندگی جاری زلبخند شقایق هست

آری آن روز که سهراب اینگونه نوشت

«تا شقایق هست زندگی باید کرد»

خبر از دل پر درد گل یاس نداشت

شاید سر هر کوی و برزن

هزاران یاس و آلاله می­کاشت

شاید به پاس احترام گل­های مینا محبت می­کاشت

و شقایق را نماد زندگی می­پنداشت

و باید به رسم ادب

به شاعر این قرن احترام گذاشت

و دانست «تا شقایق هست زندگی باید کرد»

 

 

با احترام بیژن جورمند –افسر بازنشسته نیروی انتظامی (09904231861)

bijanjoormand.blogfa.com


مقدمه

تقدیم و هدیه به خانواده­های عزیز و ارجمند و محترمی که با اهدای اعضای بدن عزیزان خود حیات و زندگی و امید به دیگران هدیه می­کنند.

دختر جوانی به نام هدیه در اثر سانحه تصادف دچار مرگ مغزی می­شود. پدر و مادر و بستگان او منتظر بازگشت حیات وی و دست به سوی خدا که ای خدا بیماران را شفا ده دل منتظران را شاد کن. که ناگهان توسط تیم پزشکی اعلام می­شود دیگر هیچ امیدی نیست از طرفی در بخش­هایی از بیمارستان تعداد سه نفر جوان جهت ادامه حیات به کلیه و ریه و قلب نیاز دارند با رضایت والدین، هدیه به واحد پیوند انتقال و پس از مدتی سه نفر به حیات خود ادامه می­دهند. راستی با این گذشت­ها زندگی چه زیباست در کنار شقایق و گل­های زیبا

آری پس از خزان بهاریست و در نوامیدی امید نهفته است و اگر گلی پژمرده و پرپر شود  غنچه­ای شکوفا می­شود و پس تاریکی روشنایی و نور امید وجود دارد. با نغمه سرایی بلبلان و کنار شقایق و گل­های زیبا باید زندگی کرد آری عمر ما مثل عمر گل کوتاه هست بیایید در صحنه روزگار نغمه­های شادی سر دهیم و قدر دوستی و صفا را بدانیم که ارزش انسان به انسانیت انسان است.

 

«زندگی با گذشت شیرینه»

یکی رفته و او قلبش را جا گذاشته

او را بهر هدیه­ی بیماران خدا گذاشته

از خودت دست بکش مهربونی اینه

وقتی می­بخشی دلا زندگی شیرینه

حالا درون من یک نفر با من می­خونه

 همه یک روز می­رویم و خوبی­ها می مونه

تا هستی ببخش و هدیه کن هرچه داری

تا هماره نام نیکت بماند یادگاری

آدمهایی که در دنیا به فکر یکدیگرند

مثل اعضای یک بدن در یک پیکرند

از خود گذشتی و زندگی هدیه دادی به من

خدا از تو راضی و زندگی شده امن

اکنون نفسی هست در سینه جاری

قلب هدیه در سینه­ای می­ تپد یادگاری

پیوند کلیه جوانی را نجات داده بهر امید

آری هدیه زنده­است با شادی و نوید

او در کنار گل­های زیبا همراه ما

انگار که قدم می­زند با من و شما

خدایی که زندگی هدیه داده به ما

بدان امانت است نزد من و شما

از کبر و غرور و خودپسندی حذر کن

به حوادث روزانه روزگار نظر کن

نه مال و ثروت ارزش دارد در دنیا

جز کفن تو کجا خواهی بُرد مال را

در قبر تاریک و تنگ تو هستی تنها

کاری کن که دادرس تو باشد خدا

تا به خود بجنبی عجل رسد از راه

عاقبت عمر کوته رسد به آخر راه

سوم و هفتم و چهلم فقط گریه ها

دگر رَِوی برای همیشه تو از یادها

گر نام نکو بماند زتو در صحنه روزگار 

تو هستی در جهان همواره پایدار

«جورمند» نام نیک می­ماند یادگار

چو هستی نیکی کن در این روزگار

 

با احترام بیژن جورمند –افسر بازنشسته نیروی انتظامی (09904231861)

bijanjoormand.blogfa.com


تکلمه ردیف و قافیه های زمانه

دیگر جای بحث ردیف و قافیه­ های تکراری در غزل­ها نیست که در بیت اول و مصرع­های دوم الی آخر قرار می­گیرند و مبادا وزن شعر اندکی کم یا زیاد شود و افاعیل عروضی متناسب با ادبیات باشد و گاهی نام گُل و گهی رنگ و روی بلبل تغییر نماید و گاهی از نامی از می و پیاله و ساقی و دستی بر گردن یار برده شود و با این واژه­های تکراری، قدح خالی از می ناب گردد و در دست­ها بدون یار در دل خاک آرام گیرد.

اکنون در عصر ارتباطات و صنعت و تکنولوژی و نوآوری و فناوری و خلاقیت و پیشرفت علم و دانش در عرصه­ های مختلف، واژه ­ها و معنی و مفاهیم سروده باید متناسب با پیشرفت بشر باشد.

اکنون قافیه روزگار، قلب مردم و ردیف یکپارچگی و وحدت و وزن آن سنگینی و متانت و مناعت و احساس و نوع دوستی و مبارزه با ظلم و استبداد و مبارزه با فقر در عرصه جهانی و حمایت از مظلومان تاریخ بیداری  اُمت­ها می­باشد. از طرفی، قافیه­ ها، آن سرو قامتان تاریخ در گُلستان لاله­ ها بوده که ایثار، رشادت و شهادت در وزن حماسه آنان نهفته است و بزرگترین غزل سرایان عصر حاضر آنان هستند. که عشق را معنا کردند و سروده­های ناب آن­ها در بهار آزادی در دل لاله روئیده و و ظلم و اشغال­گری را از صحنه تاریخ این مرز و بوم محو و از روی نقشه جغرافیا طرد نمودند و بار مسئولیت سنگین از آنان به دوشن ما بجا و یادگار مانده که باید به مقصد دوست برسد.

اکنون وزنی مورد نظر است که باید همه در آسایش و رفاه باشند بینش فکری باید در حدی باشد که از مرزهای آبی، خاکی، جغرافیایی گذشته و در آفریقا آن فقرا و گُرسنگان را لمس و احساس نمائیم و کمک­هایی برای بندگان خدا ارسال شود هر چقدر وزن آن بیشتر باشد مرگ چند نفر در اثر فقط با تأخیر مواجه شود.

اینجاست که وزن و ردیف و قافیه­ها در دل و قلب ملّت­ها جا می­گیرند. و وقتی که در یک صف واحد قرار گیرند جلوی ظلم و دشمنان در مناطق همچو فلسطین و غزه مظلوم، ملّت بی­گُناه افغانستان و عراق و غیره گرفته خواهد شد.

آن موقعی که کودکی در بغل پدر به شهادت می­رسد و نقاط دیگری اقصی نقاط جهان اعم از سیاه و سفید مورد و اشغالگری قرار می­گیرند و و موقعی که اشک یتیمان از بی­مهری­ها و کمبود محبت جاری می­شود قلب عاطفه­ها و قافیه­ها جریحه­دار می­گردد و اکنون همه ما باید در امتداد جاده مهر و محبت و عطوفت و مبارزه با فقر اقتصادی مادی و فرهنگی حرکت نمائیم و سروده­ها باید وصف­الحال و توصیف کننده این قبیل مسائل باشد و از همه مهمتر متعاقب تمام موارد موصوف، باید توام با عمل در راستای آلام دردمندان و نیازمندان در سطح جهان باشد.

با احترام بیژن جورمند –افسر بازنشسته نیروی انتظامی (09904231861)

bijanjoormand.blogfa.com

 


کاش در پرواز بودم بر فراز جنگُل های گیلان من آنجا

تابلویی می کشیدم قشنگ و زیبا به رنگ خدا

تصویری از شقایق لاله­ها آن گُل های زیبا

روی آن می نوشتم مهر و محبت و یکرنگی و صفا

خوشه باران می چیدم از لا به لای آن ابرها

پرواز می کردم به سوی آسمان تا نزدیکی خدا

از آن بالا چه زیباست کنار ساحل و غروب دریا

آری در کنار شقایق باید زندگی کرد تا طلوع فردا

پاییز 98 نطنز

با احترام بیژن جورمند افسر بازنشسته نیروی انتظامی (09904231861)

bijanjoormand.blogfa.com


دوست دارم جنگُل های گیلان

آن باد و باران

قدم زدن کنار ساحل

کنار رود و آب و گُل

نقاشی روی ماسه ها

نقش کوه و جنگُل و دریا

نقش آدم های با محبت و صفا

نقش دوستی ها مهر و وفا و یکرنگی ها

نقش دل و صدای قلب­ها

نقش انسانیت انسان­ها

گاه می دویدم دنبال پروانه­ها

تماشای آن گُلهای زیبا

وزش باد و رقص برگ­ها

زیبایی گُل­ها

آن باغ و بوستان­ها

پرواز کبوتران در جمع یاران

آوای مرغان دریا

در کنار ساحل آن ماهی­های قشنگ

گُلهای رنگارنگ

آن مردم خوب و مهربان

سلام ما به مردمان گیلان

سرزمین شیران و دلیران

امواج دریا ترنم و نم نم باران

چه زیباست آنجا

کنار جوی و لب رود

جشن و شادی و سرود

آن کشاورزان با صفا

در شالیزارها و سبزه زارها

همه در تلاش و کار و کوشش

آنجا دل­ها با صفا

رنگ­ها رنگ خدا

چه زیباست غروب دریا

و امید به طلوع زندگی  و فرداهای زیبا

به راستی در گیلان بشر از طبیعت نشده جدا

پاییز 98 نطنز

با احترام بیژن جورمند افسر بازنشسته نیروی انتظامی (09904231861)

bijanjoormand.blogfa.com


راستی عمر گُل چه کوتاه و زودگذر است

آدما می آیند و می­روند

در صحنه زندگی فقط خاطرهاشون بجا می مونه

راستی زندگی چه زیباست قدر لحظه­ها را بدانیم

ای کاش در وجود همه احساس عشق و عاطفه و محبت نهفته بود

ای کاش رنگ و بو و عطر گُل­ها را همه احساس می­کردند

ای کاش ما انسان­ها در گُل­ها عمق زیبایی گُل و برگ و ریشه را در آب و خاک جستجو در دل خاک قدرت خدا را حس می کردم.

آیا می­دانید که از دل خاک به قدرت خداوند این همه میوه­ها و خوراکی­های خوشمزه که از دل خاک می­روید و طعم و مزه آن­ها اکثراً شیرین می­باشد آیا می­دانید علت آن چیست ؟

چون خداوند زندگی را به کام ما شیرین آفریده پس ای انسان نگذار زندگی به کام تو تلخ شود.

و اگر اندکی با تأمل و تفکر بیندیشیم خدا را در گُلهای زیبا حس می­کنیم.

در طبیعت خدا صدای کلاغ چه چیز کمتر از صدای بلبل دارد.

اگر نبود صدای کلاغ از نغمه­های بلبل در کنار گُل هرگز لذّت نمی­بردیم

آیا میدانید در طبیعت خدا خار و گُل و بلبل و حیوانات و موجودات همه باید در کنار هم باشند تا امکان حیات در زندگی وجود داشته باشد

آیا می­دانید اگر زنبور عسل نبود تنازع بقاء طبیعت بهم می­خورد.

آیا می­دانید اگر روزگاری موجودات از طبیعت خداحافظی کنند آن وقت انسان هم باید برای همیشه خداحافظی کند

و ای کاش عشق از روزنه امید دیده می­شد

و ای کاش در ساحل زندگی طلوع و غروب زودگذر نبود

ای کاش گُل­ها پژمرده نمی­شدند  و بلبلان از عشق گُل افسرده

ای انسان با افق فکری خود در بی­نهایت عالم سفر کن

به هر سمت و سو و محوری که دوست داری برو  و ما فوق سرعت نور عاقبت به کجا خواهی رسید.

اینجاست که باید بدانی که در این بی­نهایت عالم هستی هیچ هستی و باید بدانی که هر اندازه علم و دانش داشته باشی باید قبول کنی و بدانی در مقابل این عظمت هستی هیچ نمی­دانی و اینجاست که ای انسان به قدرت خالق بی­نهایت عالم هستی پی خواهی برد

ای کاش در باغ و بوستان محبت گُل­های امید کاشته می­شد

و ای کاش بهار و پاییز زندگی یکسان و پایان و نو امیدی وجود نداشت و عشق و محبت و دوستی جاودان بود.

ای کاش در آسمان آبی زندگی ستاره­های محبت همیشه درخشان بودند و نور محبت در قلب عاطفه ها و انسانیت انسان ها جاری بود

ای کاش رنگ  و روی زندگی و گذشت زمان آدم ها را عوض نمی­کرد و بذر محبت و احساس و عاطفه در وجود آنها کاشته می­شد و خوشه شادی و مهر و محبت و عاطفه و انسانیت برداشت می­شد و عطر و بوی گُلهای شادی به مشام می­رسید

ای­کاش قایق­های امید در امتداد جاده مهر و محبت و ساحل زندگی به سوی افق خوشبختی در حرکت بودند و نور فانوس دریایی متلاطم زندگی در محور افق خوشبختی راه را روشن می­نمود و پنجره نومیدی به روی هیچ کس بسته نمی­شد و امتداد داشت تا بی­نهایت­ها و همچون پرنده ­ای سبک بال تا افق قله­های آرمان و آرزوها در پرواز و از پس تاریکی ابرهای یأس و نومیدی عبور می­کردیم تا بینهایت­ها تا عرش خدا

تا آنجاییکه خدا آفریده و پایانی وجود ندارد پس ای انسان در صحنه امیدواری با امید در عالم هستی زندگی کن

آنجاییکه  قلب­ها پیوند دوستی خواهد خورد و هرگز شکست وجود نخواهد داشت به راستی زمان گذرا و عمر ما کوتاه بیایید قدر  دوستی و صفا و محبت و یکرنگی­ها را بدانیم

بیایید کینه­ها را رها دوستی­ها را صدا کنیم

بیایید تو گُلدون­ها بذر محبت بپاشیم

بیایید در آسمان خوبی­ها را صدا کنیم

و غصه­ها را رها و توکل بر خدا کنیم

بیایید کاری کنیم در صحنه زندگی با گُل و بلبل و طبیعت زیبا و آسمان آبی و ستاره­های درخشان همه در کنار باغبان عالم هستی در امتداد جاده امید حرکت کنیم بیایید قدر دوستی و صفا را بدانیم و قلب­ها پیوند محبت و دوستی بزنیم

پاییز 98 نطنز

با احترام بیژن جورمند افسر بازنشسته نیروی انتظامی (09904231861)

bijanjoormand.blogfa.com


اگر می نویسم برای شما نامه ای برای دوست یا نغمه های در وصف گل­ها یا سروده ای برای خدا و یا توصیف گیلان زیبا و درباره هر جا همه چیز و همه جا من شاعر نیستم من نویسنده نیستم من در مقابل شعرا و نویسندگان و ادبا هیچ هستم من فقط حرف دل خود را می­نویسم شاید حرف دل من حرف دل خیلی ها می باشد چون می دانم دل های شکسته و دل های سوخته زیادی وجود دارد در اینجا حرف وزن و ردیف و قافیه مطرح نیست آنچه مهم است حرف دل است.
با سلام بر بزرگواری چون بیژن جورمند در پس محبت تلفنی شما به سایت محبوب خودم وارد شدم از سروده مادر تکانی خوردم که چه زیبا از نام مادری که از فرشتگان آسمان نیلگون ایزد منان است یاد کردی و به چشمان پر نورش خیره شد م و یاد پدر عزیزش امامعلی خان پورمند افتادم .مردی از بهشتی برین بنام خسرو آباد که سرزمین ابا؛ء اجدادیمان است . تمام ان خاطرات گذشته برایم چون فیلم گورش بزرگ از نظرم گذشت .که باعث افتخارات درونی بازمانگان است روحت شاد ای بزرگ مرد خسرواباد
سر سبز ترین بهار تقدیم شما ساعات خوش بهار تقدیم شما گویند که لحظه ایست روییدن عشق آن لحظه هزار بار تقدیم شما با درود فراوان نوروزی خدمت شما نویسنده محترم وبلاگ جناب آقای بیژن جورمند مفتخر هستیم تا بار دیگر همراه طلیعه خوش نوروزی و نو شدن طبیعت و آمدن فصل بهار پیام تبریک ناچیز خود را با دستان خالی و سرد خویش به حضور گرم و پربار شما تقدیم کنیم و از صمیم قلب برای شما و خانواده محترم سالی سراسر سلامتی و تندرستی ، خوشی و شادمانی ، خیر و برکت ، رزق و روزی فراوان
تاریخ: 21/04/1399 خدا را نمی توان دید اما می توان خدا را حس کرد. خدا را می توان در گل های زیبای حس کرد خدا را می توان در شهد شیرین کندوهای زنبور عسل حس کرد خدا را می توان در زنجیره قانون طبیعت نظم خاص موجودات و گیاهان حس کرد خدا را می توان در قلب ها حس کرد خدا را می توان در طبیعت زیبا حس کرد خدا را می توان در کوه و دشت و آبشاران و دریاها حس کرد خدا را می توان در غروب ساحل دریا حس کرد خدا را می توان در طلوع زندگی هنگام بامدادان حس کرد خدا را می توان در کنار
تاریخ: 20/04/1399 تقدیم به گل عزیزم آقا رضا خیام باشی، پدر و مادر و کلیه بستگان «رضا جان تولدت مبارک» بیست و دو تیر نود و نه آری شش ساله گشت رضا چه غم داری نام او بر گرفته از حضرت رضا نگهدار او باشد آقا امام رضا(ع) در مهر مه راهی مدرسه شود رضا انشاا. قله ترقی طی نماید رضا ای گل من رضا جان تولدت مبارک سلامت باشی در پناه خداوند تبارک تبریک به پدر و مادر فامیل، هم بستگان رضا جان تو هستی با اصالت و بزرگ خاندان الهی شاد و سلامت باشی رضا جان در پناه خدا و آل
نام نیک بماند یادگار تا توانی نیکی کن در صحنه روزگار فقط نام نیک است که ماند یادگار خوب و بد روزگار می گذرد هُشیار از بدی حذر کن تا بمانی پایدار حسد و کینه و خودپسندی از خود دور کن سرگذشت راد مردان را تو مرور کن چو ایستاده­ای دست فتاده گرفتی مردی عاقبت اجل رسد پس چه سود نامردی نظر کن عمر کوتاه و زودگذر است ایام زندگی همچو باد در گذر است گر خواهی بمانی شاد و دل شاد دل افسرده ای را تو کن شاد گر در پی صید هست عقاب تیز پرواز ناگه ز تیر صیاد بر زمین اُفتد آن
فقط خدا ما کوچک ها خدامون بزرگ است دلامون پاک و مهربون و یکرنگ است زندگی توام با غم و اندوه شکست است همه اینها جزء تقدیر و سرنوشت است گاهی شادی ها پرواز می کنند به سوی افق خوشبختی گاهی از نردبان زندگی زمین خوردن و بدبختی گاهی کنار باغبان زندگی اندر بوستان گاهی در جمع یاران و شکوفه های امید اندر گلستان گاهی در کوه و دشت و صحرا کنار آبشاران احساس غم و تنهایی و غریبی توکل بر یزدان گاهی در حوادث روزگار انگار بی کس و بیگانه اما با امید بگو یا علی و توکل بر خدای
شهید اکبر جورمند نام شهید: اکبر نام پدر: میرزا بزرگ وضعیت تأهل: مجرد تاریخ تولد: 1339/06/26 تاریخ شهادت: 1360/07/05 شغل: سرباز محل شهادت: محور آبادان، ماهشهر مـحل مـزار: گلزار شهدای چیذر نام خانوادگی شهید: جورمند میزان تحصیلات: اول راهنمایی دین : اسلام - شیعه محل تولد: اصفهان، شاهین شهر، میمه سن: 21 سالگی دسته اعزامی: ارتش نحوه شهادت: حوادث ناشی از درگیری وضـعیت پـیکر: مـشـخـص
یا علی ابن موسی الرضا (ع) به مناسبت شهادت حضرت امام رضا (ع) مورخه 1399/07/26 این شعر را سرودم اگر از صمیم قلب با امام رضا (ع) باشی مهّم نیست اینجا یا آنجا هر جا باشی گر از آقا دور بوسه بر ضریح معذوریم آقا قلب ما به بارگاهت وصل و مقبولیم رضاجان غریبی و در شهر طوس تو مدفون یا غریب القربا دادرس ما باش هم اکنون بیماران و دردمندان را تو شفا ده تو را به حرمت بزرگی به درگاهت راه ده من دل شکسته شوم راهی امام رضا (ع) رضا جان پناهم ده دردم کن مداوا آقا کدوم حقیقتی
در وصف استاد رضا گُلبیدی شاعر معاصر به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین نوشتن در وصف استاد بزرگوار و ارجمند شاعر گرانقدر معاصر همچون شخصیتی شناخته شده در سطح کشور در صحنه فرهنگ و ادبیات فارسی مانند استاد رضا گُلبیدی قلم عاجز و زبان الکن است. ایشان اهل کاشان ساکن شهرستان نطنز شغل فرهنگی بازنشسته و دارای فوق لیسانس رشته ادبیات و مسئول انجمن شعر و ادب یادمان نطنز ( سال تأسیس انجمن 1378 ه ش) می باشد.
تاریخ: 1398/02/28 تقدیم و هدیه به اهالی محترم روستای قاسم آباد از توابع بخش میمه استان اصفهان «سرزمین مادری قاسم آباد» سلام ما به سرزمین همیشه آباد *** سرزمین مادری قاسم آباد سلام به اکرمی و صاحب قرانی ها *** سلام بر هر قوم و طایفه در آن جا سلام بر کارمندان و پزشکان *** سلام بر فرهنگیان عزیز هم کارگران سلام بر کشاورز هم دامداران *** محبوب درگاه خدا آن زحمتکشان زنسل قاجار و فتحعلی شاه روستا *** تاریخ و فرهنگ کهن دارد آن جا صولت نعل شکن آن پهلوان*** روحش شاد
«در وصف گل پَر پَر شده مهرداد حسین پور آقایی» و تقدیم به آزاده سرافراز آقای حفیظ اله حسین پور آقایی و خانواده محترم اهل منزل و کلیه بستگان وابسته افسوس گلی از دست رفت بنام مهرداد عزیز ما در اوان جوانی رفت بر باد او گلی بود اندر باغ و بوستان همچو بلبل نغمه خوان اندر گُلستان گُل ما جوان بود هزاران آرزو داشت افسوس او رفت هزاران داغ بر دل ها گذاشت در غم تو پدر و مادر همه داغدار ای داد خواهر برادر اهالی می کنند شیون و فریاد مهرداد تا بودی اهل خانه بودند شاد
تقدیم و هدیه به جناب دکتر عبدالرضا عرفانی متخصص پوست و دستیار ایشان سرکار خانم راحله تاجمیر ریاحی درود بر دکتر عبدالرضا عرفانی اهل علم و ادب و هنر عرفانی با اخلاق نیکو مرام و خوش بیان پزشک نمونه محبوب دل ها شهر صفهاهان بهبودی بیمار و حاصل کار درمان الهی سلامت باشید اندر پناه قرآن همچنین تشکر از ریاحی دستیار شما هماره شاد و سلامت در پناه خدا ایکاش همه پزشکان همچو عبدالرضا هم موجب رضای مردم و خالق یکتا سروده «جورمند» تقدیم بر شما مطالبی نوشتم و نشد حق مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مقاله ، دانلود مقاله ، دانلود مقاله رایگان ، دانلود رایگان مقاله ، اردبیل گلها ی سما (تربت جام) sarmagarma معرفی کالا فروشگاهی پاورپوینت های درسی دانلود آنلاین فایل های الکترونیکی شعر ها داستان اخبار وزندگی نامه کوهستان رویایی تاریخ ملت های جهان